FUN

FUN
 
سرگرمی

محل درج آگهی و تبلیغات
 

شعر اول : دخترم با تو سخن می گویم   شاعر : مهدی سهیلی 

دخترم با تو سخن می گویم   

       

گوش کن با تو سخن می گویم...


زندگی در نگهم گلزاریست


و تو با قامت چون نیلوفر،


شاخه ی پُرگل این گلزاری.


من در اندام تو یک خرمن گل می بینم.


گل گیسو، گل لب ها ، گل لبخند شباب

 

 

 


گل فردای سپید.


می خرامی و تو را می نگرم.


چشم تو آیینه ی روشن دنیای من است.


تو همان خُرد نهالی که چنین بالیدی...


راست چون شاخه ی سرسبز و برومند شدی.


هم چو غنچه درختی، همه لبخند شدی.


دیده بگشای و در اندیشه ی گل چینان باش.


همه گلچین گل امروزند.


همه هستی سوزند


کس به فردای گل باغ نمی اندیشد.


آن که به گرد همه گل ها به هوس می چرخد،


بلبل عاشق نیست؛


بلکه گلچین سیه کرداریست،


که سراسیمه دود در پی گل های لطیف.


تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک.


دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک.


تو گل شادابی.


به ره باد مرو.


غافل از باغ مشو


ای گل صد پَر من!


با تو در پرده سخن می گویم.


گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ.


گل پژمرده نخندد بر شاخ.


کس نگیرد ز گل مرده سراغ...


دخترم با تو سخن می گویم.


عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست


و تو چون قطعه ای الماس درشتی کمیاب

 

 


دیده از خواب بپوشم همه شام.


دخترم، گوهر من!


تو که تک گوهر دنیای منی،


دل به لبخند حرامی مسپار!


دزد را دوست مخوان!


چشم امید بر ابلیس مدار!


دیوخویان پلیدی که سلیمان رویند،


همه گوهر شکنند.


دیو کی ارزش گوهر داند؟


نه خردمند بود آن که اهریمن رااز سر جهل سلیمان خواند.


دختر ای همه هستی من!


تو چراغی، تو چراغ همه شب های منی.


به ره باد مرو.



تو گلی ، دسته گلی، صد رنگی.



پیش گلچین منشین.



تو یکی گوهر تابنده ی بی مانندی.



خویش را خوار مبین.



ای سراپا الماس!



از حرامی بهراس.



قیمت خود مَشِکن...



قدر خود را بشناس



قدر خود را بشناس...
 

 

شعر دوم : کوچه  شاعر : فریدون مشیری

 

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

 

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

 

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم 

 

 

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

 

باغ صد خاطره خنديد

 

عطر صد خاطره پيچيد

 

 

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

 

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

 

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

 

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

 

من همه محو تماشاي نگاهت

 

 

آسمان صاف و شب آرام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشه ماه فرو ريخته در آب

 

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

 

يادم آيد : تو به من گفتي :

 

از اين عشق حذر كن!

 

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

 

آب ، آئينه عشق گذران است

 

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

 

باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

 

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

 

 

با تو گفتم :‌

 

"حذر از عشق؟

 

ندانم!

 

سفر از پيش تو؟‌

 

هرگز نتوانم!

 

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

 

چون كبوتر لب بام تو نشستم،

 

تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

 

باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

 

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

 

حذر از عشق ندانم

 

سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

 

 

اشكي ازشاخه فرو ريخت

 

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

 

اشك در چشم تو لرزيد

 

ماه بر عشق تو خنديد،

 

يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

 

پاي در دامن اندوه كشيدم

 

نگسستم ، نرميدم

 

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

 

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده  خبر هم

 

نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

 

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم

 

 

 


من به چشم های تو گل های فراوان دیدم.


گل عفت، گل صد رنگ امید


گل فردای بزرگ


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






.: Weblog Themes By Pichak :.



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 66
بازدید ماه : 66
بازدید کل : 18352
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک